«لودویگفان بتهوون» در 17 دسامبر سال1770 در شهر بن دیده به جهان گشود. خانوادهی او اهل «برابانت»[1] بلژیک بودند. پدر او نوازنده دربار بن بود که علاقهی دیوانهواری به مشروب داشت. از مادر بتهوون همیشه به عنوان بانویی مهربان، شخیص و خوشقلب یاد میشود. بتهوون از مادر خود به عنوان بهترین دوست خود یاد میکرد.
خانوادهی بتهوون هفت بچه داشتند که تنها 3پسر از آنها زنده ماند و لودویگ پسر ارشد خانواده بود.
بتهوون در همان اوایل کودکی به موسیقی علاقه نشان داد و پدرش روز و شب به تعلیم وی همت گماشت. این آموزش حتی پس از تمرینهای روزانه یا بازگشت از نوازندگی در سالنهای موسیقی ادامه داشت. شکی نبود که این کودک استعداد خدادادی داشت و پدرش پرورش موزارت دیگری از وی در سر میپروراند.
بتهوون اجرای عمومی خود را در «کولوگن»[2] به اجرا درآورد. اما پدرش به حضار اعلام کرد که این کودک تنها 6سال دارد. به همین خاطر بتهوون را کوچکتر از سن واقعی او میشناختند. بتهوون نیز هنگامی که روزی گواهینامهی تولد خویش را دریافت کرد، خود میاندیشید که آن گواهینامه متعلق به برادرش «لودویک ماریا»[4] است. ماریا دوسال پیش از بتهوون به دنیا آمده بود ولی در کودکی دار فانی را وداع گفته بود.
بالاخره دانش موسیقیایی و آموزش «یوهان»[3] پدر بتهوون به اتمام رسید. از این رو لودویگ برای آموختن ارگ و ترکیبهای موسیقیایی نزد موسیقیدان بزرگی چون «گوتلوب نیفه»[5] به تحصیل پرداخت؛ نیفه پیبرد که بتهوون تا چه حد در موسیقی با استعداد است. بنابراین علاوه بر آموختن موسیقی، بتهوون را با آثار فلاسفه کهن و نوین آشنا کرد.
بتهوون در سال1782 و در سن 12سالگی نخستین اثر خود را نوشت این اثر، 9واریاسیون در گام سیمینور برای پیانو بود که بر روی مارشی از «ارنست کریستون درسلر»[6] نوشته شدهبود.
نیفه در سال1783 یعنی یک سال بعد مجلهای با عنوان «مجلهی موسیقی» به رشته تحریر درآورد و دربارهی دانشآموز خویش نوشت:‹‹ اگر او به همین منوال پیش برود بدون شک موزارت جدیدی خواهد شد.››
در ژوئن1784 و به سفارش نیفه، لودویک در حالی که تنها 14سال داشت به عنوان نوازندهی ارگ در دربار «مارکسیمیلیان فرانز» عضو هیئت گزینش شهر کوگولن منصوب شد. این شغل به او این توان را داد که با محافل دیگری علاوه بر محفل خانوادگی و دوستان آشنا شود؛ او با افرادی آشنا شد که تا آخر عمر به عنوان دوست در کنار وی بودند که از جمله آنها میتوان به خانوادهی «رییس»، «فان برونینگ»، «چارمینگ الهئونور»، «کارل آمندا» که یک نوازندهی ویولون بود و دکتر «فرانز گرهارد وگلر» اشاره کرد.
لودویک در خانوادهی خود کمکم جای پدر را به لحاظ مالی گرفت چراکه «یوهان» برای مشروبات پول زیادی صرف میکرد و به تدریج نتوانست مقام و منصب خود را در دربار بن حفظ کند؛ بتهوون جوان به زودی خود را مسئول برادران کوچکتر خود احساس کرد. حسی که تا آخر عمر و گاهی اوقات بیش از اندازه بروز میکرد.
پرنس ماکسمیلیان فرانز از استعداد بتهوون با خبر بود بنابراین او را به سال1787 به وین فرستاد تا با موزارت دیدار کرده و مراتب موسیقی خود را افزایش دهد. از وین به عنوان شهری یاد میشود که مهد فرهنگ و موسیقی بود.
اسناد و مدارک روشنی دربارهی دیدار موزارت و بتهوون وجود ندارد ولی در برخی اسناد آمده است که موزارت گفته است: «نام او را فراموش نکنید. به زودی این نام بر سر زبانها جاری خواهد شد.»
وقتی بتهوون در وین بود نامهای به دست او رسید و از وی خواستهشد به بن برگردد چراکه مادرش درحال مرگ بود. تنها عضو خانواده که لودویگ با وی رابطه و نزدیکی پر مهر و محبتی احساس میکرد در 17ژوئیه 1787 دیده از جهان فروبست.
بتهوون پنج سال پس از آن به وین بازگشت. این بار به لطف عضو گزینش شهر توانست 2سال دیگر به آموختن موسیقی بپردازد. بتهوون هیچگاه به زادگاه خود بازنگشت.
این موسیقیدان جوان در وین درسهای معلم دیگری به نام «هایدن»[7] را فرا گرفت و به زودی توجه و حیرت همگان را برانگیخت. بتهوون در سال 1794 نخستین «اپوس» را نوشت که سه قطعهی تریو برای پیانو بود. سال پس از آن نخستین اجرای عمومی خود را در وین در محل «آکادمی» به نمایش در آورد. اینجا محلی بود که موسیقیدانان بزرگ آثار خود را مینواختند. پس از آن تورهایی در پراگ، درسدن، لاینپریک و برلین اجرا کرد و سپس در بوداپست مجارستان کنسرت اجرا کرد.
بتهوون آشنایان بسیاری در وین پیدا کرد. کسانی که در موسیقی و فلسفه بودند به این جوان احترام میگذاشتند. این عاشقان موسیقی بهترین حامیان بتهوون بودند.
گاهی اوقات پیش میآمد که وی به شدت عصبانی میشد ولی به زودی از حرفهای خود عذرخواهی میکرد اما همیشه اوج هنر او رفتار افراطی وی را تحت شعاع قرار میداد.
بتهوون در سال1800 کنسرت جدیدی را در وین سازماندهی کرد و در آن نخستین سمفونی خود را عرضه داشت. اگرچه امروزه از این آثار به عنوان آثار کلاسیک یاد میشود و آن را نزدیک به آثار موزارت و هیدن میخوانند اما در آن زمان شنوندگان آثار بتهوون به تفاوتهایی که سمفونی بتهوون داشت، پی بردند.
بتهوون جوان و باهوش به عنوان یک تصنیف ساز جدید مرزهای موسیقی را مشخص کرد. در سال 1801 بتهوون به دوستان خود گفت که وی از این بیم دارد که کر شود. به همین علت در سال1802 در شهر هیلیگنستان[8] مقالهای مشهور به رشته تحریر درآورد و در آن نوشت که او اگر به عنوان یک موسیقیدان دیگر توانایی شنیدن نداشته باشد دیگر دوست نخواهد داشت که به این زندگی ناعادلانه ادامه دهد. اما باز موسیقی راه زندگی پیش روی نهاد و بتهوون دریافت که هنوز زوایای بسیاری از موسیقی را کشف نکرده است؛ به همین دلیل نه تنها خودکشی نکرد بلکه به وجود علم به این که ناتوانی جسمی وی روزبهروز بدتر خواهد شد آثار بسیار زیادی از خود به یادگار گذاشت.
سوناتهای استثنایی وی برای پیانو مثل( توفان[9] و اپوس31، سمفونی شمارهی 2و3، ارویکا[10] )و بسیاری از آثار دیگر در این دوران خلق شدند.
سمفونی شمارهی3 بتهوون به افتخار «بوناپارت» ساخته شد؛ چراکه وی را آزادی بخش انسانها و به عنوان فردی که میدانست که از انقلاب فرانسه دری به روی امید گشوده بود. سمفونی شمارهی 3 یا ارویکا در هفتم آوریل سال 1805 برای نخستین بار نواخته شد.
بتهوون در همین هنگام بالاخره توانست اپرای لئونور[11] را که تنها اپرایی بود که وی خلق کرده، به اتمام رساند؛ وی در این اپرا چهار آورتور یا همنوایی موسقیایی متفاوت خلق کرد. از این رو نام اپرای بتهوون به «فیدلیو»[12] تغییر یافت.
این اپرا بر خلاف خواست بتهوون در 20نوامبر 1805 و در مقابل عدهای از افسران فرانسوی نواخته شد. علت این امر آن بود که ناپلئون به عنوان فرماندهی ارتش برای نخستین بار شهر وین را تسخیر کرد.
سالهای پس از آن اوج خلاقیت هنر بتهوون بود؛ وی سمفونیهای بسیاری نوشت که از جمله آنها میتوان به پاستورال[13]، اورتور کوریولان[14] و اثر مشهور نامهای به الیزه[15] اشاره کرد.
بتهوون شاگردان بسیاری داشت، شاگردانی جذاب و جوان، او به بسیاری از آنها علاقهمند بود. اسقف اعظم «رودولف» برادر امپراطور شاگرد وی بود. کسی که دوست وی و در نهایت یکی از حامیان هنری او تبدیل شد.
بتهوون در سال 1809 خواست به دعوت «ژورمی بوناپارت»[16] وین را ترک کند؛ اما دوستان قدیمی وی او را از این کار بازداشتند؛ و در این کار اسقف اعظم رودولف، پرنس «لوبکوویتز»[17] و پرنس «کینسکی»[18] مشارکت داشتند.
آنها سالانه مبلغی معادل 4هزار فلورین تعیین کردند تا بتهوون بتواند بدون مانع مالی به فعالیت خود ادامه دهد؛ بتهوون نیز این پیشنهاد را که تا آن زمان در وین از آن برخوردار نبود پذیرفت. از این رو به عنوان نخستین تصنیفساز مستقل فعالیت کرد.
حتی پیش از این موسیقیدان بزرگی چون باخ، موزارت و هیدن در دربار خانوادههای اشرافی خدمت میکردند و بخشی از خدمه دربار بودند که حق بیشتری نداشتند جز اینکه موسیقی بنوازند؛ از این رو بتهوون در میان موسیقیدانان زمان خود فرصت متفاوتی یافته بود.
بتهوون در سال 1812 اثر نامهای به «معشوق ابدی»[19] را ساخت این اثر به صورت رمز نوشته شده و در شهر «هیلیگنستان» یافت شده است. بسیاری از بانوان زیبا شاگردان وی بودند که فرض بر این است که برای یکی از آنها این اثر نواخته شده اما تا زمانی که مدرک و نسخهی جدیدی به دست نیاید بعید به نظر میرسد که راز این زن برملا شود.
بتهوون در ژوئیه1812 با گوته دیدار کرد. این دو مرد بزرگ به هم احترام زیادی قایل بودند ؛ بتهوون بسیاری از اشعار گوته را به موسیقی نواخت و دربارهی گوته میگوید: «هیچکس بهتر از گوته من را درک نکرد.»
پس از مدتی حامیان مالی بتهوون چون پرنس لوبکوویتنز به مشکل مالی برخورد کرد و پرنس کینسکی بر اثر سقوط از اسب جان خود را از دست داد؛ بازماندگان کینسکی مقرری بتهوون را قطع کردند و بتهوون تلاش بسیاری برای حفظ استقلال خود انجام داد. «چک یوهان نپوموک مائلزل»[20] که از آن به عنوان مخترع مترونوم یاد میکنند با بتهوون تماس حاصل کرد و ابزار کمکهای بسیاری در اختیار بتهوون گذاشت تا مشکل شنوایی آن را حل کند. یکی از آنها تقویت کنندهی صوتیای بود که به پیانو وصل میشد.
بتهوون در سال1813 «پیروزی ولینگتون» را با وسیلهای به نام«پان هارمونیکا»[21] که مائلزل اختراع کرده بود نواخت.
در 15نوامبر 1815 «کاسپار کارل»[22] برادر بتهوون درگذشت و مسئولیت زن و پسرش به نام «کارل» که در آن زمان 9سال داشت برعهدهی بتهوون افتاد. از این زمان زندگی بتهوون دچار تغییر شدیدی شد. برادر مرحومش وصیت کرده بود که پرستاری و نگهداری از این پسر کوچک بر عهدهی همسر خود و بتهوون باشد. بتهوون این وصیت را جدی گرفت ولی به زودی متوجه شد، مردی به سن و سال او ‹45سال› که به زودی شنوایی خود را از دست میداد نمیتواند از عهده کودکی که در آیندهی نزدیک به جوانی تبدیل خواهد شد، برآید.
در سال1816 «کارل شرنی»[23] که از شاگردان بتهوون بود به آموزش این کودک پرداخت و دریافت که وی دچار استعدادی نیست که بتهوون و همسر برادرش انتظار دارند.
بتهوون در این سالها قطعهی موسیقی خود به نام «معشوق دورافتاده»[24] را تدوین کرد که اولین تم از سمفونی شمارهی9 او است.
در سال بعد یعنی زمانی که اسقف اعظم رودولف به سمت کاردینال منصوب گشت بتهوون تصنیف [25]«مسD» را آغاز کرد. این تصنیف هیچگاه برای عرضه آماده نشد.
سمفونی شمارهی 9 بتهوون عملاً در سال 1823 به اتمام رسید؛ در همین سال نوجوانی11ساله به نام «لیزت» که در 13آوریل 1823 به یکی از کنسرتهای بتهوون آمده بود با وی ملاقات کرد. کسی که سالها بعد همهی سمفونیهای بتهوون را برای پیانو تنظیم کرد.
هفتم ماه مه 1824 زمان اولین اجرای سمفونی شمارهی9 بود و با وجود مشکلات فنی و مسائلی که در آواز این سمفونیک در روز اجرا پیش آمده با موفقیت همراه شد. متأسفانه این کارها درآمد مالی نداشت ومشکل مالی همیشه به عنوان مسئله اصلی این آهنگساز بزرگ بود.
اکنون زمان تنظیم قطعهی چهارگانهی آخر فرا رسیده بود؛ قطعهای که هم اکنون نیز برای شنوندگان سخت است. بتهوون نگارش سمفونی شمارهی 10 را آغاز کرد.
بتهوون در سال1826 دچار سرماخوردگی شدید شد. بیماری وی دیگر مشکلات جسمانی وی را که در تمام طول زندگی با وی همراه بود پیچیدهتر کرد؛ بتهوون در 26ماه مارس 1827 درگذشت در حالی که دوستان نزدیک وی بر بالینش جمع شده بودند و به این سان توفانی در عالم موسیقی خاموش گشت.
مراسم تدفین وی در کلیسای«هولی ترینیتی» انجام شد. حدود 10 الی 30هزار نفر در مراسم تدفین او شرکت کردند.
«فرانز شوبرت»[26] از جمله کسانی بود که در کنار دیگر موسیقیدانان در حمل تابوت بتهوون شرکت کرد. شوبرت سال پس از آن فوت کرد و در کنار بتهوون به خاک سپرده شد.
«هانریش آنشوتز»[27] یکی از بازیگران معروف آن دوران دعای روز دفن را که توسط «فرانز گریل پارزر»[28] نویسندهی معروف نوشته شده بود، قرائت کرد. این مراسم مقابل در قبرستان «وارینگ»[29] انجام شد که اکنون به نام پارک شوبرت معروف است.
1- Brabant
2- Cologne
3- Johann
4- Ludwig Maria
5- Gottlob Neefe
6- Ernst Christoph Dressler
7- Hyden
8- Heiligenstadt
9- Storm
10- Eroica
11- Leonore
12- Fidelio
13- Pastoral
14- Coriolan Overture
15- Letter for Elise
16- Jerome Bonaparte
17- Prince Lobkowitze
18- Prince Kinsky
19- Immortal Beloved
20- Czech Johann Nepomuk Maelzel
21- Panharmonica
22- Kaspar Karl
23- Carl Czerny
24- The distant loved one
25- Mass in D
26- Franz Schubert
27- Heinrich Anschutz
28- Franz Grill Parzer
29- Wahring